Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4542 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disposition
U
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
angular travel
U
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
left shift
U
تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
locality
U
موضع مکان
localities
U
موضع مکان
line astern
U
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
displacement
U
اختلاف مکان تغییر مکان
circle of position
U
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
force tabs
U
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
turnabouts
U
تغییر موضع
turnabout
U
تغییر موضع
displacement
U
تغییر موضع
displaces
U
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displace
U
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaced
U
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displacing
U
جابجا شدن تغییر موضع دادن
emplacement
U
موضع گرفتن
hangovers
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
approach formation
U
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
displeacement of water
U
تغییر مکان اب
shifts
U
تغییر مکان
shifted
U
تغییر مکان
displaciment
U
تغییر مکان
left shift
U
تغییر مکان به چپ
change of place
U
تغییر مکان
displacement
U
تغییر مکان
shift
U
تغییر مکان
cheated
U
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheat
U
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheats
U
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
shifted
U
تغییر مکان انتقال
shifts
U
تغییر مکان انتقال
shift
U
تغییر مکان انتقال
components of displacement
U
مولفههای تغییر مکان
displacement
U
جابجاشدگی تغییر مکان
die shift
U
تغییر مکان حدیده
doppler shift
U
تغییر مکان دوپلری
red shift
U
تغییر مکان سرخ
arithmetic shift
U
تغییر مکان حسابی
logic shift
U
تغییر مکان منطقی
permanent change of station
U
تغییر مکان دایمی
logical shift
U
تغییر مکان منطقی
sides way
U
تغییر مکان جانبی
shift register
U
ثبات تغییر مکان
cyclic shift
U
تغییر مکان چرخهای
end around shift
U
تغییر مکان دورگشتی
circular shift
U
تغییر مکان دایرهای
circular shift
U
تغییر مکان حلقوی
ring shift
U
تغییر مکان حلقهای
piston displacement
U
تغییر مکان پیستون
shift out
U
تغییر مکان به بیرون
emplace
U
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
long off
U
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
redeployment
U
تغییر مکان دادن یکانها
support movement
U
تغییر مکان تکیه گاه
moves
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
echeloned displacement
U
تغییر مکان رده برده
output per unit of displacement
U
توان در واحد تغییر مکان
moved
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
dynamic shift register
U
ثبات تغییر مکان پویا
statip shift register
U
ثبات تغییر مکان ایستا
right shift
U
تغییر مکان به سمت راست
move
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
displacement
U
جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
columnar transposition
U
تغییر مکان دادن عوامل در ستون
horizontal tab
U
حرکت مکان نما به صورت افقی
caught with hand in the cookie jar
<idiom>
U
مچ کسی را گرفتن
[بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
block the plate
U
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
lineament
U
طرح بندی صورت بندی
lineaments
U
طرح بندی صورت بندی
fall back
U
تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
position light
U
علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
transfigured
U
تغییر صورت دادن
transfigures
U
تغییر صورت دادن
transfigure
U
تغییر صورت دادن
transfiguring
U
تغییر صورت دادن
deploying
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
multipass overlap
U
سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
defilade
U
درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
formulation
U
صورت بندی
formation
U
صورت بندی
packing list
U
صورت بسته بندی
disposition
U
صورت بندی مرکب
skirmisher
U
صورت بندی زنجیری
haul out
U
خارج شدن از صورت بندی
intransit
U
در حال تغییر مکان در حال سفر یاانتقال
left justification
U
تغییر مکان عدد دودویی به سمت چپ عدد
packing list
U
صورت کالاهای بسته بندی شده
make a reality
U
صورت گرفتن
execute
U
صورت گرفتن
put into practice
U
صورت گرفتن
fulfill
[American]
U
صورت گرفتن
put into effect
U
صورت گرفتن
carry out
U
صورت گرفتن
bring into being
U
صورت گرفتن
accomplish
U
صورت گرفتن
bring inbeing
U
صورت گرفتن
accomplish
U
صورت گرفتن
accomplishing
U
صورت گرفتن
accomplishes
U
صورت گرفتن
overlaps
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
decalescence point
U
دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد
current
U
جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
currents
U
جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
dynamically
U
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
fix
U
برنامه کامپیوتری که تغییر نمیکند و به صورت خودکار اجرا میشود
dynamic
U
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
fixes
U
برنامه کامپیوتری که تغییر نمیکند و به صورت خودکار اجرا میشود
materializes
U
صورت خارجی بخود گرفتن
materialised
U
صورت خارجی بخود گرفتن
materializing
U
صورت خارجی بخود گرفتن
materialising
U
صورت خارجی بخود گرفتن
rallies
U
سرو صورت تازه گرفتن
materialize
U
صورت خارجی بخود گرفتن
materialized
U
صورت خارجی بخود گرفتن
rally
U
سرو صورت تازه گرفتن
materialises
U
صورت خارجی بخود گرفتن
rallied
U
سرو صورت تازه گرفتن
pitch
U
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitches
U
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
boned
U
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
bone
U
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
boning
U
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
bones
U
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
routine
U
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routines
U
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routinely
U
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
To take an invevtory.
U
صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
alternating current
U
جریان الکتریکی که مقدار آن در زمان به ترتیب تغییر میکند و به صورت سینوسی است
barnstormed
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
index
U
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed
U
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes
U
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
duble option
U
خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
shift instruction
U
دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
cross hairs
U
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
deployment operating base
U
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
stacks
U
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack
U
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked
U
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
to keep pace with something
<idiom>
U
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
changes
U
چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changing
U
چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
change
U
چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changed
U
چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
assumed position
U
موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
inventory
U
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
peek
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeked
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeking
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
formation
U
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
shift key
U
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift keys
U
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
move
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
plenum chamber
U
محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
queries
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
tactical formation
U
یکان تاکتیکی صورت بندی تاکتیکی
time
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
end strings
U
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
U
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
income effect
U
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
vary
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
local
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
migration
U
نقل مکان نقل مکان کردن
printers
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
spot
U
موضع
spots
U
موضع
position
U
موضع
sited
U
موضع
sites
U
موضع
emplacement
U
موضع
localities
U
موضع
locations
U
موضع
locality
U
موضع
positioned
U
موضع
site
U
موضع
lodgment or lodge
U
موضع
Recent search history
Forum search
2
New Format
1
deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1
A hero can affect on the people.
1
pedal pamping
1
گج
1
ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
3
service times
2
من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1
I am good with figures,how about you?
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com